آرشا آرشا ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

روزهای گرم تابستون

پسر خوشگلم چند وقتی بود نرسیده بودم برات بنویسم از این بابت مامان رو ببخش اما خودتم می دونی که خیلی این روزا گرفتار شدم. اول اینکه مامان منصوره (مامان بابایی) کمر درد شدید گرفته و الان استراحت مطلقه و حال روحیش خوب نیست. از اون جایی که عاشقانه شمارو دوست داره برای اینکه زیاد از خوابیدن اذیت نشه و کمی روحیش بهتر بشه تقریبا هر روز میبرمت اونجا و مامانی هم یه ریز قربون صدقت میره. منم تا جایی که شما اجازه بدی کمکشون میکنم . عروسی عمه مهسا هم شهریوره و طفلی عمه مونده و کلی کارای عروسی و مامان مریض! اما خوش به حالت با این عمه گلی که داری همیشه میاد دنبالمون و مارو با ماشین میبره که اذیت نشیم   عمه جون خیلییییییی دوست دارررررررریم ...
24 تير 1391

4ماهگیت مبارک پسرم

عزیزکم 4 ماهه شدی دلبندم... اشالله 120 ساله بشی گلم اگه بدونی چه ورووجکی شدی شنبه باید بریم برای واکسن 4 ماهگیت. اشالله مثل 2 ماهگی اصلا اذیت نشی و به راحتی بگذره و اما بگم از کارای جدیدت : از روز 1 شنبه یاد گرفتی دمر بشی اما معمولا تو دمر گیر میکنی و سرتو میاری بالا و منو نگاه میکنی و بعد که میبینی من دارم از خنده غش میکنم و قربون صدقت میرم ریسه میری از خنده. به خصوص صبح ها وقتی بیدار میشی حدود 20 دقیقه ای هی من برت میگردونم و شما دوباره دمر میشی. شاید تو این زمان 20 بار دمر بشی البته گاهی هم برمیگردی اما کم! جدیدا هم رقاصی شدی. موزیک شاد که میذاریم و میرقصونیمت صدای قهقه ات همه خونه رو برمیداری و تا می ایستیم پاها...
8 تير 1391

100 روزگی

عزیز دل مامان 100 روزگیت مبارک باشه گلم. اشالله 120 ساله بشی دلبندم. دیروز 100 روز از ورودت به این دنیا گذشت و ما غرق شادی از وجود همچین فرشته ای تو خونمون کارای زیادی یاد گرفتی و هر روز داری ورووجکتر میشی قربونت برم. مثلا : به شدت در حال تلاشی برای غلت زدن اما فقط تا نصفه میتونی بری. با کمک من کامل دمر میشی و کلی ذوق میکنی وقتی از خواب بیدار میشی به 3 شماره میخوای بلند بشی و گردنتو کلی بالا میاری منو هم که میبینی کلی میخندی که بلندت کنم دیگه صداهای زیادی درمیاری و برای خودت کلی حرف میزنی همچین دستاتو میکنی تو دهنت که انگار قراره ازت بگیرنشون. چنان ملچ و ملوچ میکنی که صداش همه خونه رو برمیداره. از اونجایی که برای ه...
17 خرداد 1391

سه ماهگی

پسر گلم سه ماهگیت مبارک باشه دلبندم. امیدوارم 120 ساله بشی عزیزکم دیروز برای چکاپ 3 ماهگیت رفتیم و نتیجه این بود: وزن : 6100 کیلو قد : 61 سانت دورسر: 40 همه چی خوب بود شکر خدا   ...
10 خرداد 1391

عکسای بهاری آرشا

فدای اون خنده هات بشم مامان جاااااااااااان آخه مامان جون چرا منو با لبای رژی بوس میکنی زشتههههههههههه پسر نگو یه دسته گل آخه مادر این چه وضعه خوابیدنه فدات شم؟!!! به به ببینید چه خنده هایی می کنم آرشا در کمال تعجب به وسیله ای به نام دوربین نگاه میکنه!!! ...
24 ارديبهشت 1391

شیرین کاری

آرشای گلم با بزرگتر شدنت شیرین کاریهاتم بیشتر شده. دیگه با صدای بلند قهقهه میزنی و هممونو شاد میکنی. وقتی میذارم روی تابت اگه حواسم بهت نباشه با صدای خیلی بلند قان قون میکنی که ماماااااااان بیا اینجا برام شعر بخون منم تا مرحله خون دماغ شدن باید برات شعر بخونم تا رضایت بدی اما خود خدا خوب میدونه که با جون و دلم هر کاری برات میکنم. نمیزاری من و بابا دو کلام با هم حرف بزنیم بلافاصله شروع به حرف زدن و بلند خندیدن میکنی و همه حواس مارو متوجه خودت میکنی. فنقل مامان توجه میخوای نیم وجبی؟؟؟؟ دیگه اینکه ، چند روزه بابا و من داریم با شما تمرین زبون درآوردن میکنیم. اول بابا زبونشو درمیاره و میگه این زبون باباست. حالا زبون آرشا کو؟؟؟ و شما بعد ...
19 ارديبهشت 1391

واکسن دو ماهگی

عزیز دل مامان روز شنبه 9 اردیبهشت رفتیم و واکسن دو ماهگیتو زدیم. الهی مامان برات بمیره وقتی که آمپول رو به اون رونای خوشگلت زدن یه گریه ای کردی که جیگرم آتیش گرفت اما زیاد کولی بازی درنیاوردی و بعد از چند دقیقه آرووم شدی و از خستگی گریه خوابت برد. تا ظهر دوبار بهت قطره استامینوفن دادم و شما هم خواب بودی ولی یکی دوباری که بیدار شدی انگار درد داشتی چون میزدی زیر گریه اما از ساعت 13-14 ظهر وقتی بیدار شدی و من پوشکتو عوض کردم دیدم وقتی دستم به پات خورد دیگه گریه نکردی و شروع به بازی و خندیدن کردی و چون تب م نداشتی دیگه قطره هم بهت ندادم. پهلوون مامان بدون خوردن قطره استامینوفن واکسن رو تحمل کردی و اصلاااااااااا مامانتو اذیت نکردی الهی...
17 ارديبهشت 1391

لحظه ها بایستید

پسر قشنگم دو ماهگیت مبارک عزیز دلم اشالله 100 ساله بشی نفس مامان. الان که دارم برات می نویسم هم شما و هم بابا کنار هم خوابیدید و من از دیدن هردوتون انرژی میگیرم که تمام بی خوابی ها و خستگی ها از یادم میره. دوست دارم ساعت ها بشینم و نگات کنم. شبا وقتی خوابی شاید 1-2 ساعت فقط خیره به صورت مثل ماهت نگاه میکنم و خدا رو بابت این نعمت و فرشته زیبا سپاس میگم دوست دارم ساعت از حرکت بایسته و من همچنان غرق در شادی دیدن تو باشم و ذوق داشتن فرزندی چون تو رو بکنم. خدایا نمی دونم من چه کار خوبی کرده بودم که منو لایق این همه نعمت کردی اما میدونم که تو بزرگی و بخشنده و لطفت هرگز از من دور نبوده از کارای این روزات بخوام بگم : اول اینکه شب و ...
8 ارديبهشت 1391

عکساای آرشا بلا

بالاخره امروز یه وقت کوچیکی پیدا کردم تا عکسای پسملی رو براش بذارم اینجا آرشا 26 روزشه و تازه یاد گرفته بلند بخنده و به مامان و بابا نگاه معنادار بکنه جیگررررررررررم قربون اون خوابیدن کج و کولت برم مادررررر الان ساعت 3 شبه و شما هوس بازی داشتی. رو تابت لم دادی و من از بس برای شما حسنی نگو یه دسته گل رو خوندم خون دماغ شدم مادررر!!!! تا ساکت می شدم چشماتو باز میکردی ورووجک من آقاتر از این گل پسر کی دیده؟؟؟؟؟؟ آرشا وقتی باجذبه میشه و اعصاب معصاب نداره!!! ساعت آب گرم آقاااا اینم عکس 2 روز پیش که وقتی مامانو میبینی کلی ذوق میکنی و دست و پا میزنی و صدا درمیاری ...
30 فروردين 1391