هفته 25
گل پسر مامانی و بابابیی سلام عزیزم...
مامانم به سلامتی وارد هفته 25 شدیم هوراااااااااااا اشالله که همه هفته ها به خوبی و خوشی بگذره و به سلامتی پا به این دنیا بگذاری عزیزکم
مامانی معلومه که حسابس بزرگ شدی قربونت برم چون دیگه لگدات محکم شده و یه وقتایی اون تو برای خودت موج مکزیکی میزنی منم در بدترین حال هم که باشم وقتی شروع به ورجه وورجه میکنی قند تو دلم آب میشه و بی اختیار می خندم شیمک مامانی هم کمی بزرگتر شده
5شنبه رفته بودیم تولد عمو حامد و کلی خوش گذشت اما فکر کنم زیاد خوشت نیومد آخه صدای موزیک خیلیییییی زیاد بود و همه جیغ میزدن ، پسمل فسقلی ما هم خودشو جمع کرده بود یه گوشه دل مامانی... اما وقتی مامانی بعد از مدت ها شروع کرد به کیک خوردن واسه خودت اون تو عروسی گرفته بودی هااااااا ناقلااااا
راستی کلی از خریدای سیسمونیتم تموم شده که اشالله وقتی به سلامتی همه رو چیدم عکساشو میذارم
و در آخر :
" خدایااااااا از تو تواناتر نمی شناسم، همه زندگیمو سپردم دست خودت "