اولین مروارید
خوشگلم
بالاخره مروارید خوشگلت دراومد 4 شنبه هفته گذشته بود که با مامان جون برده بودیمت پارک و من همش به مامان میگفتم انگار تو دهن آرشا دندون میبینم. دقت که کردیم دیدیم بلههههههه دندون گلم اومده زیر لثه هاش و حتی میشه دندونه هاشو شمرد!!! از اون روز من هر روز صبح کارم شده بود چک کردن دندون پسر گلم تا اینکه سرانجام روز 1 شنبه 14 آبان ماه 1391 صبح وقتی داشتم بهت چایی میدادم صدای تق اومد و من پر درآوردم از خوشحالی. دیروز هم دوستای گلم با نینی های خوشگلشون اومدن خونمون و ما یه جشن دندونی مختصری گرفتیم که به من و شما خیلی زیاد خوش گذشت امیدوارم به اونها هم خوش گذشته باشه. اینقدر خسته شده بودی که ساعت 8:30 شب خوابیدی و برای اولین بار فقط ساعت 6 صبح برای شیر بیدار شدی و دوباره خوابیدی تا ساعت 8:30
پسرم داری روز به روز بزرگتر میشی و من هر روز به خودم میبالم که اینقدر خوشبختم. امیدوارم که شاهد روز به روز بالندگیت باشم و خوشبختیتو ببینم. من و بابا دوست داریم خیلی زیاد
راستی کلی هم عکس داریم از جشن دندونی که در اولین فرصت عکساشو میذارم برات