بهدونه مامان و بابا خوش اومدی
بهدونه عزیزم اول از همه مامان رو ببخش که زود به زود مطلب نمیذاره تو وبلاگت آخه عزیزکم این چند وقته یه کم حالم خوب نبود. عشق مامان شما تازه داری شکل میگیری و بدن مامان هنوز عادت نکرده اما قووووووووول که از این به بعد یه مامان زرنگ بشم
بهدونه کوچولوی من ، من و بابابی دیروز رفتیم که صدای قلب موشولوتو بشنویم. ساعت 7 بعداز ظهر وقت داشتیم که ساعت 8 نوبتمون شد. طفلی بابایی روزه بود اما چون عاشق بهدونه است همش میگفت حالم خوبه وقتی که دراز کشیدم رو تخت مامانی قلبم از قلب کوشولوی شما هم تندتر میزد. تا خانوم دکتر شروع به سونو کردن گفتن بههههههههههه بهههههههه اینم نینی مااااااا. من و بابایی هم زل زده بودیم به مانیتور که ببینیمت نفس مامان. اول از همه سرتو نشونمون داد و بعد هو دوتا خط کوشولو که قربونتتتتتتتت برررررررررررررررررم پاهای نازت بود. بعد هم دستاتو بعد هم یه نقطه ای که تند و تند میزدددددد خدااااااااااا این قلب فرزند منههههههههههه صدای دستگاه رو که زیاد کرد مامانی دیگه نتونست گریه شو کنترل کنه بابایی هم شروع کرد صدای قلبتو ضبط کنه. قلبت مثل یه قطار در حال حرکت تند تند میزد. بابا داشت صدارو ضبط میکرد که من خندیدمو شما حرکت کردی و صدای قلبتم محو شد معلومه از الان شیطونیااااا عزیزم
از دیروز تا حالا من و بابایی از خوشحالی همش قربون صدقت میریم نفسکم
امیدوارم قلبت سالیان سال سالم و آرووم و امیدوار بزنه
مامانی برای همه مامانای منتظر هم دعا کن که هر چه زودتر خدا یه فرشته کوشولو مثل تو بذاره تو بعلشون