سال جدید با آرشا
پسمل گلم خیلی وقته که فرصت نکردم تا برات بنویسم آخه حسابی شیطون شدی مامانی
سال 91 اولین سال 3 نفری ما بود که با شب بیداری شما من و بابایی خواب خواب فقط تونستیم سر مبل بشینیم تا سال تحویل بشه!!!! و شما هم در کمال خونسردی بغل بابا خواب بودی
و اما از اتفاقات این روزها... اول اینکه دیگه منو خوب میشناسی و با چشمات دنبالم میکنی. وقتی باهات حرف میزنم تقلا میکنی که حرف بزنی و با کلی زور زدن یه صدای بانمکی از خودت درمیاری. با صدای بلند میخندی و وقتی کلافمون میکنی شروع به خندیدن میکنی که همه خستگی از تنمون درمیاد. گردنتو بلند میکنی و همه رو به دقت نگاه میکنی که من عاشق اینجور نگاهتم. ختنه هم شدی مامان جون و اونقدر صبوری که هیچی اذیتمون نکردی و وقتی از اتاق ختنه آوردنت بیرون مثل موش داشتی نگاه میکردی قربووووووووووووون اون چشمات برم مامانممممم
اما سخت ترین قسمت ماجرا این بود که شما 2 هفته همش دل درد داشتی و تا می خواستی بخوابی شروع به زور زدن میکردی و زود بیدار میشدی و این منو خیلی زجر میداد تا اینکه بردیم برای ختنه و گفتیم آقای دکتر اول شما رو معاینه کنن تا ببینیم چرا اینجوری میشی و در کمال ناباوری آقای دکتر گفتن خانوم چسمل شما سالمه فقط خیلی شیکموهههههههههه و شیر زیاد میخوره!!! وزنتم ماشالله 100000000 ماشالله خوب اضافه شده بود تو هفته 5 شده بودی 4300 قربونت برم من اما مگه میشه به شما شیر نداد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ همه خونه رو میزاری رو سرت و جالبه که پستونک هم نمی گیری و اگه زیاد اصرار به دادنش بکنیم الکی یه اق وحشتناک میزنی و شوتش میکنی وسط اتاق!!! خلاصه سعی من برای کم شیر دادن کاملا بی نتیجه مونده تا الان!!
خلاصه که شدی همه زندگی ما و با همه سختی ها اونقدر شیرین و دوست داشتنی هستی که با دنیا عوضت نمی کنم پسر خوشگلم
عکس هم کلی گرفتم که دفعه بعد همه رو میزارم
خوشگل مامان اشالله همیشه سالم باشی و لبت خندون باشه