پسر نیم ساله من
گل پسرم دو هفته ای میشه که نیم ساله شدی گلم اشالله 120 ساله بشی نفسم
ببخش که دیر اومدم برات بنویسم اما حسابی این روزا سرمون گرمه. اول از همه بگم از 6 ماهگی و واکسن و حرکات جدید :
واکسن رو مثل بقیه خیلی راحت زدیم و اصلاااااااا اذیت نشدی شکر خدا اما سرما خوردی البته تب و سرفه نداشتی اما آب ریزش بینی اونم شدید مادرت فدات بشه که اذیت شدی اما الان دیگه کامل خوب شدی. یه وروجکی شدی که یه جا بند نمیشه دیگه قشنگ میتونی بشینی و عقلت هم کامل میرسه که چیزی که بزرگه رو باید با کمک هر دو دست بلند کنی. غذا هم می خوری فدات شممممممممم. همه چی میخوری و همه غذاها رو دوست داری اما مثل بابا عاشق چیزای شیرینی. موز رو بی نهایت دوست داری اما سیب ترش رو لب نمی زنی پوره سیب زمینی ، سرلاک ، سوپ ، فرنی ، حریره بادوم ، موز ، گلابی ، شلیل میخوری و همه رو دوست داری آفررررررررین پسر عاقلم
و اما این روزا :
مادر جون کمر درد داشتن و استراحت مطلق بودن و ما خیلی میرفتیم پیششون. عمو جون هم اومده ایران و برای اولین بار آرشا کوشولو رو دید و ما دوباره دائم میریم اونجا. من و بابا و آرشا رفتیم برای استقبال از عمو به فرودگاه و جالبه که اصلااااااااا غریبی نکردی از عمو با اینکه بار اول بود همو میدیدید و بلافاصله پریدی بغل عمو و همه راه بغلش بودی و کلی دل عموتو بردی
بهتر از همه عروسی عمه جونههههههههههههه. روزه جمعه رفتیم حنابندون و کلی خوش گذشت و مثل همیشه آقا بودی و گریه نکردی و با تعجب به همه نگاه میکردی!!! حتی یه لبخند هم نزدی!! فقط زل میزدی به همه!!! فردا هم میریم عروسی هوراااااااااااااااااااااااااا میام و عکسای خوشمل عروسی رو میزارم حتمااااا
الانم نشستی اینجا و داری برام آواز میخونی یعنی که مامان بسه و بیا با من بازی کن!! چشم مامان اومدمممممممممم
عاشقتممممم خوشگلم