روزهای با تو بودن
همه عشقم
الان که دارم برات مینویسم مثل یه فرشته خواب نازی رفتی و از دیدنت نهایت لذت رو دارم میبرم. خودم هم در تعجبم از این همه عشقی که تو 8 ماه اینجوری ذیشه دوونده و زندگی بدون تورو برام محال کرده. اینقدر دوست دارم که تا حالا شاید 5 بار نشده که بذارمت پیش کسی و جایی برم حتی برای ابروهام که میرم آرایشگاه تورو با خودم میبرم!!! البته ناگفته نمونه که از دیدن خانومای ترگل و ورگل هم کم خوشحال نمی شی!!!
دیگه چیزی نمونده به 8 ماهگیت و شما هنوز بی دندون تشریف داری!! مامان جان بجمببببببب یه کم. البته فکر هم نکنم به این زودی خبری از دندون باشه چون لثه ها حتی ورم هم نداره! اینقدر بامزه از حالت دمر بلند میشی میشینی که هر بار کلی قربون صدقت میرم البته الان دیگه اوستا شدی و مثل قرقی بلند میشی میشینی
عاشق چایی هستی و تا فنجون رو تو دستم میبینی با اون زبون بی زبونیت نشون میدی که هلاک چای خوردنی. چنان خودتو بلند میکنی و با اون دستای کوچولوت میزنی رو پام و با چشمای نازت نگام میکنی که نمی فهمم چطور چایی رو میدم میخوری
هفته پیش هم رفتیم آتلیه. وقتمون ساعت 10 صبح بود یعنی درست زمان خواب شما!!! و من اون روز سراسر نگران که نکنه طاقت نیاری و گریه کنی. بهمون گفته بودن اگه تو ماشین خوابید بیدارت نکنیم به همین دلیل من از ساعت 9 به شدت در تلاش بودم برای خوابوندنت اماااا تا خوابن برد بابا رسید و شما بیدار شدی و تو ماشین هم اصلااااا پلک رو هم نذاشتی امااااااااا مثل همیشه آقا بودییییی الهی که من دورت بگردم خیلی باهامون همکاری کردی این وسطا هم خوابت برد که چند تا عکس جیگر هم از خوابت گرفتیم فرشته کوچولوی من. ما کلا 21 دکور انتخاب کردیم که 17 تاشو تونستیم بگیریم و آخراش خسته شدی و کمی گریه کردی البته منم لباس زیاد نیاوردم برات که اذیت نشی. برای من مهم خودت بودی و نه لباسات... 600 تا عکس انداختیم و من موندم و انتخاب 40 تا از اینها وااااااای خدااااااااا چقدر سخت بود اما انتخاب کردم . فردا پس فردا عکساتو میگیریم و چندتاشو میذارم اینجا برای یادگاری
فعلا تا بیدار نشدی منم برم یه چرتی بزنم عسلکم