یه مامان همیشه نگران
پسر گلم آرشا
این روزا که دیگه داریم وارد هفته 34 می شیم ماشالله حسابی بزرگ شدی و تو دل مامانی جات تنگ شده... نفس مامان هم چرخیده و الان کله پا منتظره تا وارد زندگی مامان و بابا بشه. الان که دارم برات مینویسم با آرنج کوشولوت شیمک مامان رو سوراخ کرددددددددددددددددی مامانی یه کم یواش تررررررررررر. میدونم که برای خودتم سخته اما این روزا همه نگرانی مامان اینه که با این حرکات ژانگولری که اون تو میزنی نکنه زودتر دنیا بیای البته من و بابایی بی صبرانه منتظر ورودت هستیم اما دوست داریم سالم و سلامت پا بذاری تو این دنیا عسملم بعلاوه هنوز تخت و کمدتو نیاوردن که اتاقتو بچینیم البته همه چی آمادس مامانی خیلی وقته که تمام خریداتو انجام دادیم اما قرار بود اول این هفته تختو بیارن که انگار تاخیر 10-12 روزه داره و این مامان نگران رو بیشتر نگران میکنه اما قول میدم تا تخت و کمدتو آوردن سریع اتاقتو آماده کنیم و عکساشم بذارم که بعدا ببینی و حالشو ببری اشالله
چند وقته که آرووم آرووم مشغول خونه تکونی عید هستیم تا همه جا رو برای وروود فرشته کوچولومون تمیز کنیم. دیگه چیزی نمونده که اونم اشالله این هفته تموم میشه
خدایااااااااا تا اینجا خودت فرشته مارو نگهدار بودی از اینجا به بعد هم پسرم رو به خودت میسپرم