آرشا آرشا ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

اولین تکونها

جیگر ماماااااااااااااااااان امروز برای اولین بار تکوناتو حس کردم اولش یه کم شک داشتم که تکونای خود فسقلیته یا نبضه دلمه اما چند لحظه بعد وقتی یه ذره اونور تر وول خوردی دیگه مطمئن شدم که اون پاهای کوشولو و خوشملته قربونت برم امروز دقیقا 15 هفته و 4 روزته (یعنی تو هفته 16 هستیم) و دیگه چیزی نمونده که به نیمه راه برسیم. عزیزم تو شکم مامانی که هستی حسابی به خودت برس تا وقتی اومدی بیرون تپل مپل باشی خوشمل مامان هنوز نمی دونیم که دخملی یا پسمل... اصلا هم برامون فرق نداره که چی باشی مامانی مهم اینه که سالم باشی عزیزکم اما چون جنسیت رو نمیدونیم زیاد هم نمیتونیم بریم خرید!! با این حال 8 تا بادی خوشمل کوشولو برات خریدیم که هر وقت نگاشون...
28 شهريور 1390

چهارده هفتگی بهدونه

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اندازه كودك شما از سر تا پا در حدود 8.9 سانتي متر و تقريبا به اندازه يك ليمو است و حدود 60 گرم وزن دارد. بدن او سريعتر از سر او رشد مي كند و سر او اكنون بر روي يك گردن خوش تركيب تر قرار گرفته است! در آخر اين هفته، دستهاي او درازتر شده اند و اندازه آنها با كل بدن او متناسب است. با اين حال پاهاي او بايد كمي بزرگتر شوند تا با بقيه اندامهاي او متناسب شوند. همچنين به تدريج پوششي از موهاي كرك مانند و بسيار نرم (كه لانوگو يا كرك جنيني ناميده شده و نازك، بي رنگ و فاقد مغز هستند) تمام بدن او را خواهد پوشاند. كبد او توليد صفرا را در اين هفته آغاز مي كند، كه اين امر نشان مي دهد كه كبد فعاليت مناسبي دارد؛ طحال نيز همكار...
14 شهريور 1390

فرشته خوش قدم ما

سلام عزیز دل مامان... عزیز دلم دیگه یواش یواش داری بزرگ میشیاااااا... اشالله عروسیتو ببینیم عزیزکم.   امروز دقیقا 10 هفته و 5 روزته. بهدونه مامان تو یه فرشته خیلی خوش قدم برای همه ما هستی که با ورودت همین جور خیر و برکت و شادی داره وارد زندگیمون میشه.   اول از همه اینکه دیروز عقد عمه مهسا بود. درست از روزی که فهمیدیم خدا تو رو به ما هدیه داده عمه مهسا هم در شرف ازدواج قرار گرفت و دیروز یه مراسم خیلی نازی داشتن. فرشته مامان براشون دعا کن که خوشبخت باشن و هر وقتی که خواستن بابا و مامان یه فرشته نانازی مثل خودت بشن اما مامانی فکر کنم دیروز یه کمی اذیت شدی  آخه مامان هم دل درد بدی گرفته ببخشید عسلم که اذیتت کردم اما از ام...
25 مرداد 1390

بهدونه مامان و بابا خوش اومدی

بهدونه عزیزم اول از همه مامان رو ببخش که زود به زود مطلب نمیذاره تو وبلاگت آخه عزیزکم این چند وقته یه کم حالم خوب نبود. عشق مامان شما تازه داری شکل میگیری و بدن مامان هنوز عادت نکرده اما قووووووووول که از این به بعد یه مامان زرنگ بشم بهدونه کوچولوی من ، من و بابابی دیروز رفتیم که صدای قلب موشولوتو بشنویم. ساعت 7 بعداز ظهر وقت داشتیم که ساعت 8 نوبتمون شد. طفلی بابایی روزه بود اما چون عاشق بهدونه است همش میگفت حالم خوبه   وقتی که دراز کشیدم رو تخت مامانی قلبم از قلب کوشولوی شما هم تندتر میزد. تا خانوم دکتر شروع به سونو کردن گفتن بههههههههههه بهههههههه اینم نینی مااااااا. من و بابایی هم زل زده بودیم به مانیتور که ببینیمت نفس مامان....
18 مرداد 1390

فرزندم

عزیز دل مامان، نمی دونی که هنوز از راه نرسیده چه دلی از من و بابایی بردی!! روز 27 تیر ماه من و بابایی برای اولین بار رفتیم سونوگرافی تا صدای قلب کوشولوتو بشنویم قربونت بررررم اما خانوم دکتر مهربون گفتن که شما تازه وارد هفته 6ام شدی و فعلا در حد چندتا سلول بیشتر نیستی و نمی تونیم صدای قلبتو بشنویم. قربون سلولهای بدنت بشم که تازه داره شکل میگیره مامانی. قرار شد 2 هفته دیگه صبر کنیم. مامانی زودی بزرگ شو تا من و بابایی از نگرانی دربیاییم مامان جون باید قدر بابای مهربونتو بدونی آخه خیلللللللللییییی حواسش به من و شماست و دائم نگرانه که نکنه فسقلی بابا از چیزی اذیت بشه باباجوووووووووووووون مررررررررسی از همه زحمتات. خیلی دوست داررر...
30 تير 1390

خدایااااااااااااااااا شکرررررررررررررررت

خدایااااااااا شکررررت... ما هم شدیم یه خانواده 3 نفره... روز یک شنبه 5 تیر ماه بود که همسر برای یه ماموریت دو هفته ای رفت به کره!! و البته قبل از رفتن کلی تاکید کرد که اگه باردار بودی حتما خبرم کن که انرژی بگبرم و منم قبول کردم. از اونجایی که این ماه زده بودم به بی خیالی (برعکس ماه قبل!!) اصلا روزها رو برای رد شدن قائدگی نمی شمردم! قرار بود من هم روز 2شنبه 13 تیر ماه برم مسافرت و اون روز تمام وسایلم رو جمع کرده بودم و چمدون رو هم دم در گذاشته بودم اما... درست از خود روز 5شنبه 9 تیر که موعد پریودم بود دل دردها شروع شد. دل دردهایی که برام زیاد غریب نبود چون هر ماه 100 برابر بدترش رو تجربه می کردم اما اینکه این ماه درست سر همون روز درد...
14 تير 1390

طعم شیرین انتظار

انتظار همیشه برای ما آدما کشنده اس اما شاید این جزو معدودات مورداتی باشه که خیلییییییی شیرینه... اولین ماه رو با توکل به خدا برای داشتن فرزندی سالم و صالح پشت سر گذاشتیم. دوباره از این ماه باید با صبر بیشتری از قبل منتظر بمونیم ببینیم خدا برامون چی در نظر گرفته. امیدوارم من و همه کسانی که منتظرن هر چه زودتر به آرزوهاشون برسن آمین... دوستای خوبی که به وبلاگمون سر میزنید برای ماها دعا یادتون نره... مرسی ...
16 خرداد 1390

مادرم روزت مبارک

  روز مادر يعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری! روز مادر يعنی به تعداد همه روزهای آينده تو ،دلواپسی! روز مادر يعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بيداری ! روز مادر يعنی بهانه  بوسيدن خستگی دستهايی که عمری به پای باليدن تو چروک شد روز مادر يعنی بهانه در آغوش کشيدن  او که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود روز مادر يعنی باز هم بهانه مادر گرفتن....   مادرم روزت مبارک ...
3 خرداد 1390

تصمیم بزرگ

دی ماه سال 1389 بود که برای چکاپ رفتم پیش دکترم و بنا به نظر ایشون باید سونوگرافی و تست پاپ اسمیر رو انجام میدادم. وقتی که جوابو بردم براشون، پرسیدم که اگه بخوام از تیرماه برای بارداری اقدام کنم کی باید بیام برای آزمایشات قبل از اون؟ با مهربونی تموم گفتن بعد از عید بیا تا یه آزمایش و قرص اسید فولیکو برات بنویسم. والبته خدا رو شکر سونو و پاپ اسمیر هم خوب بود... دقیقا 17 فروردین 1390 بود که رفتم دوباره دکتر اما این بار برای آزمایشات لازم... 10 روز بعد جواب آزمایش آماده شد و شکر خدااااااااااا همه چی خوب بود. البته با کلی ماجرا... اون روز وقتی جواب رو گرفتم همون موقع بردم برای دکتر. مدت زمانی که منتظر بودم تا نوبتم بشه برم داخل مطب حس د...
2 خرداد 1390

بدون عنوان

آموخته ام که زیر پوست سخت همه افراد کسی وجود دارد که خوشحال شود و دوست داشته باشد آموخته ام که خدا همه چیز را در یک روز نیافرید ، پس من چگونه میتوانم همه چیز را در یک روز بدست آورم آموخته ام که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد آموخته ام که وقتی با کسی روبرو میشویم ، انتظار لبخندی از سوی ما دارد آموخته ام که لبخند ارزانترین راهی است که میتوان با آن نگاه را وسعت بخشید آموخته ام که باد با چراغ خاموش کاری ندارد آموخته ام که به چیزی که دل ندارد نباید دل بست آموخته ام که خوشبختی جستن آن است نه پیدا کردن آن و آموخته ام که قطره دریاست ، اگر با دریاست  و آموخته ام که عشق ،  مهربانی ، گذشت ، صداقت و بلند نظری خص...
1 خرداد 1390