آرشا آرشا ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

پسر نیم ساله من

گل پسرم دو هفته ای میشه که نیم ساله شدی گلم اشالله 120 ساله بشی نفسم ببخش که دیر اومدم برات بنویسم اما حسابی این روزا سرمون گرمه. اول از همه بگم از 6 ماهگی و واکسن و حرکات جدید : واکسن رو مثل بقیه خیلی راحت زدیم و اصلاااااااا اذیت نشدی شکر خدا اما سرما خوردی البته تب و سرفه نداشتی اما آب ریزش بینی اونم شدید مادرت فدات بشه که اذیت شدی اما الان دیگه کامل خوب شدی. یه وروجکی شدی که یه جا بند نمیشه دیگه قشنگ میتونی بشینی و عقلت هم کامل میرسه که چیزی که بزرگه رو باید با کمک هر دو دست بلند کنی. غذا هم می خوری فدات شممممممممم. همه چی میخوری و همه غذاها رو دوست داری اما مثل بابا عاشق چیزای شیرینی. موز رو بی نهایت دوست داری اما سیب ترش...
26 شهريور 1391

یه پسر شیطوووون

آرشای مامان چه زود داری بزرگ میشی دلبندم... و چه زود شیطونی رو شروع کردی!!!! اصلاااا دیگه وقت برای هیچ کاری پیدا نمی کنم دائم مشغول راه بردن جناب عالی هستم. دلت می خواد دور خونه رو قدم بزنی و به همه چی دست بزنی وسطاشم خسته میشی و میشینی فدای اون پاهای کوچولوت برم من. کارای جدیدت که خیلی زیاده اما تا جایی که یادم میاد برات مینویسم: یه صداهایی درمیاری و شروع به آواز میکنی و خودتم کیف میکنی مخصوصا وقتی میبینی که ما کلی به این صداها میخندیم دیگه وقتی بخوای بری بغل کسی دستاتو باز میکنی گه گاه یه چیزایی میخوری و خیلی بامزخ میگی هاااااااااااااااااامممممم سرت مثل پنکه دائما میچرخه و دستت برای گرفتن همه چی درازه دیگه باید بری...
23 مرداد 1391

5 ماهگیت مبارک دلبندم

پسر گلم 5 ماهه شدی عزیزکم اشالله که 120 ساله بشی مامانم. وای که روزا چه بیرحمانه میگذرند... هر روز شاهد رشد و بالنده شدنت هستم و هر روز عاشقانه تر از قبل در آغوش میگیرمت. گاهی شبها که چشمامو باز میکنم و میبینم که مثل فرشته ها خوابیدی دلم برات پر میکشه و کلی دستای نازتو میبوسم و خدا رو شکر میکنم دیروز برای چکاپ رفتیم دکتر و شما آقای دکتر رو کچل کردی   تا اومد دور سرتو اندازه بزنه مترو گرفتی و ندادی!!! اومد صدای قلب کوشولوتو بشنوه که دست انداختی به گوشی و به زور از دستت درآوردیم اما بعدش آستین آقای دکتر رو چسبیدی و ... دستت دائما دراز بود و همه وسایل مطب رو میخواستی دست بزنی!! آقای دکتر هم گفتن که شما به شدت کنجکاو هستی و...
8 مرداد 1391

کدو قلقله زن

آرشا نگوووووووووووو کدو قلقله زن بگو... قربونت برم مامان که تا میذارمت زمین شروع به قل خوردن میکنی کی گفته پسرا از دخترا تنبل تر هستن؟؟؟؟ تازه سینه خیز رو هم شروع کردی و اگه با قل خوردن حال نکنی میری تو کار سینه خیز!!! اما مامان فدای اون دست و پای کوشولوت برم که زود خسته میشی و مسافت زیادی رو نمی تونی بری!! آواز خونی رو هم به لیست شیرین کاریهات اضافه کن عاشق غذا خوردنی البته ما هنوز به شما چیزی نمیدیم جز همون شیر مامان! اما زمان غذا خوردن ما ، چشمت فقز به میز غذاس دورت بگردم... شنبه خونه مامان جون بودیم و داشتیم بعد از افطار هندوانه میخوردیم که اینقدر به دست بابا محمد زل زدی و بی تابی کردی که بابا محمد تمام سختگیری های بابا احمد...
4 مرداد 1391

روزهای گرم تابستون

پسر خوشگلم چند وقتی بود نرسیده بودم برات بنویسم از این بابت مامان رو ببخش اما خودتم می دونی که خیلی این روزا گرفتار شدم. اول اینکه مامان منصوره (مامان بابایی) کمر درد شدید گرفته و الان استراحت مطلقه و حال روحیش خوب نیست. از اون جایی که عاشقانه شمارو دوست داره برای اینکه زیاد از خوابیدن اذیت نشه و کمی روحیش بهتر بشه تقریبا هر روز میبرمت اونجا و مامانی هم یه ریز قربون صدقت میره. منم تا جایی که شما اجازه بدی کمکشون میکنم . عروسی عمه مهسا هم شهریوره و طفلی عمه مونده و کلی کارای عروسی و مامان مریض! اما خوش به حالت با این عمه گلی که داری همیشه میاد دنبالمون و مارو با ماشین میبره که اذیت نشیم   عمه جون خیلییییییی دوست دارررررررریم ...
24 تير 1391

4ماهگیت مبارک پسرم

عزیزکم 4 ماهه شدی دلبندم... اشالله 120 ساله بشی گلم اگه بدونی چه ورووجکی شدی شنبه باید بریم برای واکسن 4 ماهگیت. اشالله مثل 2 ماهگی اصلا اذیت نشی و به راحتی بگذره و اما بگم از کارای جدیدت : از روز 1 شنبه یاد گرفتی دمر بشی اما معمولا تو دمر گیر میکنی و سرتو میاری بالا و منو نگاه میکنی و بعد که میبینی من دارم از خنده غش میکنم و قربون صدقت میرم ریسه میری از خنده. به خصوص صبح ها وقتی بیدار میشی حدود 20 دقیقه ای هی من برت میگردونم و شما دوباره دمر میشی. شاید تو این زمان 20 بار دمر بشی البته گاهی هم برمیگردی اما کم! جدیدا هم رقاصی شدی. موزیک شاد که میذاریم و میرقصونیمت صدای قهقه ات همه خونه رو برمیداری و تا می ایستیم پاها...
8 تير 1391

100 روزگی

عزیز دل مامان 100 روزگیت مبارک باشه گلم. اشالله 120 ساله بشی دلبندم. دیروز 100 روز از ورودت به این دنیا گذشت و ما غرق شادی از وجود همچین فرشته ای تو خونمون کارای زیادی یاد گرفتی و هر روز داری ورووجکتر میشی قربونت برم. مثلا : به شدت در حال تلاشی برای غلت زدن اما فقط تا نصفه میتونی بری. با کمک من کامل دمر میشی و کلی ذوق میکنی وقتی از خواب بیدار میشی به 3 شماره میخوای بلند بشی و گردنتو کلی بالا میاری منو هم که میبینی کلی میخندی که بلندت کنم دیگه صداهای زیادی درمیاری و برای خودت کلی حرف میزنی همچین دستاتو میکنی تو دهنت که انگار قراره ازت بگیرنشون. چنان ملچ و ملوچ میکنی که صداش همه خونه رو برمیداره. از اونجایی که برای ه...
17 خرداد 1391

سه ماهگی

پسر گلم سه ماهگیت مبارک باشه دلبندم. امیدوارم 120 ساله بشی عزیزکم دیروز برای چکاپ 3 ماهگیت رفتیم و نتیجه این بود: وزن : 6100 کیلو قد : 61 سانت دورسر: 40 همه چی خوب بود شکر خدا   ...
10 خرداد 1391

عکسای بهاری آرشا

فدای اون خنده هات بشم مامان جاااااااااااان آخه مامان جون چرا منو با لبای رژی بوس میکنی زشتههههههههههه پسر نگو یه دسته گل آخه مادر این چه وضعه خوابیدنه فدات شم؟!!! به به ببینید چه خنده هایی می کنم آرشا در کمال تعجب به وسیله ای به نام دوربین نگاه میکنه!!! ...
24 ارديبهشت 1391

شیرین کاری

آرشای گلم با بزرگتر شدنت شیرین کاریهاتم بیشتر شده. دیگه با صدای بلند قهقهه میزنی و هممونو شاد میکنی. وقتی میذارم روی تابت اگه حواسم بهت نباشه با صدای خیلی بلند قان قون میکنی که ماماااااااان بیا اینجا برام شعر بخون منم تا مرحله خون دماغ شدن باید برات شعر بخونم تا رضایت بدی اما خود خدا خوب میدونه که با جون و دلم هر کاری برات میکنم. نمیزاری من و بابا دو کلام با هم حرف بزنیم بلافاصله شروع به حرف زدن و بلند خندیدن میکنی و همه حواس مارو متوجه خودت میکنی. فنقل مامان توجه میخوای نیم وجبی؟؟؟؟ دیگه اینکه ، چند روزه بابا و من داریم با شما تمرین زبون درآوردن میکنیم. اول بابا زبونشو درمیاره و میگه این زبون باباست. حالا زبون آرشا کو؟؟؟ و شما بعد ...
19 ارديبهشت 1391